تبیین مفهومی روشنفکری و روشنفکری دینی
تبیین مفهومی روشنفکری و روشنفکری دینی
مفهوم روشنفکری
از لحاظ تاریخی باید گفت که روشنفکران محصول پیدایش فلسفه های مبتنی بر شک و تردید نسبت به عقاید سنتی بوده اند و از نظر خاستگاه تاریخی محصول روند سکولاریسم، اومانیسم و لیبرالیسم بودند. (4) آنان در این دوره ها هم نقش روشنفکر به عنوان کسی که در جهت انتشار عقلانی معرفت تلاش می کند و هم نقش ایدئولوگ به عنوان کسی که فرآیند عقلانی سازی را برای هدفی سیاسی به کار می گیرد را ایفا می کردند.
با همه این تعاریف از روشنفکری تعریف دقیقی که مورد قبول همه محققین باشد، نمی توان ارائه کرد، بلکه تعاریف مختلفی تاکنون ارائه شده است.
در یک دیدگاه کلی تعریف های روشنفکری به چهار دسته اصلی قابل طبقه بندی اند:
1. در دسته اول به طور کلی روشنفکران گروه هایی هستند که به دنبال تقریر حقیقت و حفظ ارزشهای تغییر ناپذیرند در زمینه ی حقیقت، زیبایی و عدالت نقش مؤثری دارند. ( تعاریف هنجاری و اخلاقی )
2. در دسته دوم روشنفکران گروه هایی هستند که بنیان گذار ایدئولوژی ها و نقادان وضع موجود به شمار می آیند ( تعاریف ایدئولوژیک و جهان شمول )
3. در دسته سوم روشنفکران به عنوان یک قشر اجتماعی در توسعه و پیشبرد فرهنگ مؤثرند ( تعاریف اندیشه ای و فرهنگی )
4. در دسته چهارم روشنفکران گروهی اند که در کنار توده ها قرار گرفته اند که در کنار توده ها قرار گرفته اند، که در واقع به معنای زوال مفهوم روشنفکری عام است و این مفهوم به شکل بومی و محلی درآمده است. ( تغییر مفهوم روشنفکر جهانشمول به روشنفکر ویژه )
روشنفکری در ایران
پس از مدتی اصطلاح منور العقول به منور الفکر تبدیل گردید، منور الفکر افرادی بودند تجدد خواه و طرفدار سرنگونی استبداد سیاسی و استقرار حکومت قانون، سرانجام در دوره پهلوی اصطلاح منور الفکران به روشنفکر تبدیل گردید. آل احمد در بررسی خود از روشنفکری آن را معطوف به الگوبرداری از روشنفکری فرانسه که خود را روشن شدگان و دوره خود را عصر روشنگری می نامیدند. می داند و بین روشنفکر خادم و خائن تفاوت قائل می شود.
روشنفکری دینی
الف. گروه مخالفان در مورد واژه روشنفکری دینی در مجموع چنین استدلال کرده اند:
چون این اصطلاح از غرب آمده است و ما آن را به روشن فکری ترجمه می کنیم، در واقع در غرب، قرن 18 و 19 کسانی پیدا شدند که وقتی به متون مسیحیت رجوع کردند، دیدند قابل دفاع نیست و خط فکری خود را از دیگران جدا کردند، همه کسانی را که به کتاب مقدس التزام داشتند، تاریک اندیش خواندند، اصلاً لغت « روشن » را برای این آوردند که بگویند از تاریکی های جهل و خرافه ای که در کتاب مقدس وجود دارد، به روشنی و نور عقل پا گذاشتیم، پس روشنفکری به فاصله گرفتن از دین بود ( بر اساس کاربرد مفهوم روشنفکری دینی متناقض نما است).
2. تخلف در پای بندی به اصول مدرنیته
روشنفکری جهان اسلام دچار دوگانه اندیشی شده از یک جا گسیخته و در وضعیت خلاء بسر می برد، نه آن عقلانیت کانتی وارد زندگی اش شده و نه توانسته میراث خود را حفظ کند، اصولاً خصیصه مدرنیسم اعتماد به عقل است، مراد از عقل هم ابزاری و نقادی منطقی است و این عقل عملی دیگر چیزی برای دین باقی نخواهد گذاشت.
3. تجدد گرایی با دینداری قابل جمع نیست
اگر بپذیریم که شرط اول قدم در دینداری ایمان، تعبد و تسلیم است باید گفت که تجددگرایی با دینداری غیر قابل جمع است. مفاهیمی که غربیها به کار می بردند یک بازتاب معرفی داشت و در اجتماع شفاف می شد، پس مفهوم روشنفکری به مفاهیمی که از اساس این لفظ در زبانهای اروپایی اراده می شود مقتضی تجددگرایی است و تجدد گرایی با دینداری قابل جمع نیست.
4. گسست میان سنت و مدرنیته
در این نظر دو گروه سنت گرایان و نوگرایان قائل به گسست میان سنت و مدرنیته هستند، سنت گرایان با یکی پنداشتن غرب با مدرنیته، غرب را با کلیت واحدی طرد می کنند در این دیدگاه محصول غربی نمی تواند صفت دینی داشته باشد، چون روشنفکری یک محصول غربی است و مدرنیته ضد دینی تلقی می شود، روشنفکری هیچ نسبتی، جز مخالفت با دین ندارد در این نظر روشنفکری دینی، ترکیبی متناقض نما است . از طرف دیگر نوگرایان نیز همانند سنت گرایان معتقد به گسست میان سنت و مدرنیته هستند و برخلاف سنت گرایان به اصول مدرنیته وفا دارند نوگرایان، محصول مدرن را صفت غیر مدرن قرار نمی دهند، عناصر مدرن و اتصاف آنان به صفت دینی ناممکن است چرا که این دو متعلق به دو دنیا و دو کهکشان مجزی هستند.
ب. موافقان واژگان روشنفکری دینی در مجموع چنین استدلال کرده اند:
گروهی که از این ایده حمایت می کنند معمولاً احیاگران دینی هستند که معتقدند دین را می توان با همان نقش های سنتی در دنیای مدرن حاضر کرد، آنها به سنت تکیه می کنند و به مدرن نظر می افکنند، این گروه مخالف گسست میان سنت و مدرنیته هستند و ضمن اعتماد به ارتباط این دو عنصر، نقش مهمی برای سنت قائل می شوند.
این گروه قرائنی از مدرنیته ارائه می دهند که با دین و سنت سازگاری داشته باشد و اصولاً مقولاتی نظیر آزادی، دموکراسی و روشنفکری را در عرصه ی دین و سنت بازیابی می کنند بر این اساس، روشنفکری دینی ممکن خواهد بود.(5) منتها این رویکرد نقش روشنفکر دینی را به یک احیاگر دینی تقلیل می دهند. (6)
2. روشنفکری دینی، واژه ای قراردادی و سیال
برخی روشنفکری دینی را به مثابه الگوی خاص توضح داده اند و از این رابطه دال و مدلول استفاده کرده اند. آنان معتقدند گر چه معنی و هویت؛ حاصل رابطه بین دال و مدلول است. لکن هیچ رابطه ذاتی و از قبل تعیین شده ای بین این دو وجود ندارد، آنچه مفهوم و مصداق را به هم پیوند می دهد، رابطه ای قراردادی و سیال است در یک کلام هویتها در بستر گفتمانهای روان، متغیر، متحول و غیر شفاهی شکل می گیرند که تار و پود هر یک از عناصر ، لحظه ها ، نقاط متعالی ، روابط قدرت و نظامهای حقیقی متفاوتی استوار است.(7) به تعبیر دیگر مفهوم روشنفکری همچون تمامی مفاهیم دیگر یک « دال شناور و تهی » است که قابلیت آن را دارد که در بستر گفتمان های مختلف تکرار شده و به مدلولهای مختلفی دلالت دهد. بنابراین به لحاظ منطقی و زبان شناختی نمی توان دین را « دگر » یا « غیر » روشنفکری تعریف کرد و میان آنان رابطه کاملاً بیرونی و دو انگاری ترسیم کرد. (8)
3. بازسازی مفهوم روشنفکری دینی به لحاظ تحول مفاهیم
این گروه معتقدند چون دین مخالف عقل نیست و در پی رفع جهل و تاریکی است، بنابراین بین عقلانیت ( یکی از شاخص های مهم روشنفکری ) و دین ( یکی از شاخص های مهم نظام دانایی مسلمانان ) رابطه این همانی می تواند برقرار باشد. و چون روشنفکری تابع نظام دانایی خود بوده است. بنابراین مفهوم روشنفکری بر اثر تحول مفاهیم از متنی به متن دیگری به تدریج شکل گرفته است بنابراین واژه روشنفکری دینی با دو عنصر مهم عقل ودین تناقض نما نیست . از نظر محقق اگر بپذیریم که روشنفکری دینی متعلق به نظام دانایی دینی است (9) آنگاه عقل دائره اش توسعه می یابد و عقلانیت ابزاری یکی از شقوق عقل محسوب می شود و در زمینه ی زندگی و دین نیز روشنفکر دینی معتقد به پویایی و پایایی دین می باشد و با این توصیف روشنفکر دینی یعنی کسی که عقل را منبع مستقل در کنار منابع دیگر می داند و به دنبال عقلانی کردن ساحت های زندگی و دین است.
به عبارت دیگر آنچه در تعریف روشنفکری یاد شد، روشنفکری دینی مانند دیگر مصادیق روشنفکری، در زمینه های خاص اجتماعی برآمده و دارای ویژگیهای بومی و منطقه ای است. روشنفکری دینی، از یکسو به نظام دانایی نص محور پای بند است و از دیگر سو عقل را منبع مستقل می داند، ولی آن مفهوم را از عقل ابزاری به دیگر شقوق عقل چونان عقل فلسفی، عقل شهودی و... گسترش می بخشد.
هم چنین روشنفکری دینی در زمینه مناسبات دین و زندگی به پایائی و پویایی دین معتقد است. منظور از پایایی، اصالت و اصولگرایی در فهم دین و منظور از پویائی، توسعه گرایی در حوزه تحقق دین است. شایان ذکر است که باورها و اعتقادات روشنفکر دینی دارای درجه ی شدت و ضعف است که در عمل و رفتار مشخص می شوند و ما در مقام داوری و ارزیابی آنان را رتبه بندی می نمائیم.
پي نوشت
1. intellctuel
2. intellctual
3. فرهنگ جهانی و بستر، سیمون، تهران، گلشانی، 164، ص732 .
4. حسین بشیریه، جامعه شناسی، تهران، نشر نی، 1374، ص240 .
5. ر.ک. علی خامنه ای ( رهبر انقلاب ) مقوله روشنفکری و روشنفکران، تهران: رهنمود. انتشارات جهاد دانشگاهی، 1377 و ر.ک. مرتضی مطهری، استاد مطهری و روشنفکران، تهران: انتشارات صدرا، 1372.
6. عباس کاظمی، جامعه شناسی روشنفکری دینی در ایران، تهران، طرح نو، 1384.
7. محمدرضا تاجیک، شکل گیری گفتمان انقلابی در ایران، پژوهشنامه متین، شماره اول، سال اول، 1377، ص45.
8. محمدرضا تاجیک، دینی، دموکراسی و روشنفکری در ایران امروز، تهران، مؤسسه تحقیقات و توسعه، 1384، ص117.
9. مسعود پورفرد، مردم سالاری دینی، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1384، ص30 .
/خ
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}